چقدر ارزان دین فروشی می کنند ؟
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم .
اینجا قحط سالی عشق است و بازاری که در بورس نیست ، بازار اشاره های توست . هر روز یه جبهه هوای فرتوت حجم تنفس ما را به سیخ می زند .
خط کشی برداشتم تا میزان ارادتم را به تو بسنجم . چند میلیمتر بلندتر شده ؟! این چشمها امان نمیدهد . عددها خوانا نیست !
یادش بخیر اولین دیدار ، تو شدی نقطه شروع این عاشقی . از اون روز دیگه تو خواب و بیداری دستم رو گرفتی ، وقتی اولین بار این آیه رو خوندم که اگه خدا بخواد ، میشه حتی اگه همه مخالف باشن ، و اگه همه بخوان و خدا نخواد نمیشه ، نمیدونستم یعنی چه و چرا ؟ هنوز هم علتش رو نمیدونم . اما دیدم بارها و بارها !
چند وقت بود دیگه خوابت رو نمیدیدم . دلم برا نمازهایی که ... پشت سرت میخوندم تنگ شده ؛ حتما ً بار گناهام خیلی سنگین شده ، ترسیدم دیدنت رو بخوام ، مطمئن بودم که لیاقت دیدنت رو ندارم پس چرا تلاش میکردم . اما امروز بخاطر بقیه گفتم شاید بشه .
و شد ...
شرمنده ام ،
شرمنده ... چی بگم ؟!
یارم چو قدح بدست گیرد / بازار بتان شکست گیرد /
هر کس که بدید چشم او گفت / کو محتسبی که مست گیرد /
من دلم کربلا می خواد ...
چشمهای پاک چقدر کمیابند ؟
جلو آفتاب قرمز شده بود . یه پسر بچه تپل شاید 10 - 11 ساله .
نگاه به بساطش کردم چند تا کنده کاری های چوبی جلوش بود . یه یا علی برداشتم .
گفتم : اینار رو خودت درست کردی ؟ گفت : آره .
بهش گفتم : چرا پشت دیوار ایستادی ؟ اینطوری که کسی نمی بیندت .
گفت : آخه نمی خوام جلو راه مردم رو بگیرم . شاید خجالت می کشید . نمیدونم .
اما من بیشتر از اون شرمنده شدم . چقدر ما اسراف می کنیم !
حتما به خونوادش کمک میکنه . چقدر آدمها هستن که بیکار می گردن و این بچه ...
ای کاش ما مردانگی و غیرت رو از تو یاد می گرفتیم .
می گفت : اگر تلاش کنی شاید بتونی عطرش رو از نسیم استشمام کنی !
و اگه پیشتر بری بتونی درکش کنی ؛
و اگه جلوتر بری صداش رو بشنوی ؛
و بعد از چندین اگر دیگه اونو ببینی !
گفتم : اینطوری شاید عمرم قد نده !
گفت : همه اینها تو چند لحظه هم ممکن می شه !
ای کاش که می ریخت شبی سبز خدا
یک جرعه ز اخلاص به کام دل ما
یا لطیف
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و ندرین کار دل خویش به دریا فکنم