سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 امسال برای اولین بار بود که رهبرم را از نزدیک زیارت کردم! (مقتدر مظلوم) تنها کلمه ای که به ذهنم رسید! احساس می کنم بعد از این دیدار دیگر هیچ وقت حسرت چیزی را نخواهم خورد مگر دیدار مولا مان حضرت مهدی(عج).

نوشته شده در  جمعه 88/11/2ساعت  1:58 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 
وقتی به امامت توهین می شود یعنی به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مثل باقی حوزه ها از تعطیلی و تجمع و سخنرانی درست و حسابی که خبری نیست در محل تحصیلت،هیچ!! حتی استادانت هم که به کلاس می آیند سخنی در این باره به میان نمی آورند!روز درسی پری داری،حواست هم اصلا در کلاس نیست. فقط برای لحظه ای چشمت از پنجره داخل کلاس به کبوتر سفید روی ساختمان آموزشی رو به رو می افتد که بی تاب این طرف و آن طرف می رود و بعد هم می پرد و می رود! یک جورهایی می شوی! کاش من هم قدرت پرواز داشتم! کاش...و کاش...و هزاران کاش دیگر! اصلا آن کبوتر چه اتفاقی برایش افتاده بود شاید داشت به حال ما تاسف می خورد شاید...شاید...و هزاران شاید دیگر! 

نوشته شده در  سه شنبه 88/9/24ساعت  1:24 صبح  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

مگه بابات تو بانک نشسته!!                           
وقتی بچه تر بودم و خواسته هام خیلی دیگه بالا می رفت و توقع های زیادی داشتم و چون خیلی خیال پرداز بودم و می خواستم اون تخیلات رو به منصه ی ظهور بنشونم مامانم می گفت دختر کوتاه بیا مگه بابات تو بانک نشسته؟! اما حالا می بینم تو بانک نشسته هاشم نمی تونستن این توقعات منو برطرف کنند!!! البته پر توقع نیستما فقط خواسته ها تخیلی منظورم بود! ولی خب به طور کل وضع این تو بانک نشسته هام چندان تعریفی نیست!

نوشته شده در  چهارشنبه 88/8/27ساعت  12:14 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

عاشق شدن!

کسی تا حالا این حس قشنگ رو تجربه کرده؟ منظورم عشق زمینی است! این عشق پاک می تونه انسان رو به عشق واقعی و آسمونی هم برسونه شک نکنید امتحان کنید! فقط همین.


نوشته شده در  شنبه 88/8/2ساعت  2:32 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 

قال الصادق(ع):

صلاح حال التعایش و التعاشر ملا مکیال ثلثاه فطنه و ثلثه تغافل!

                                                       «تحف العقول،صفحه 376»


نوشته شده در  پنج شنبه 88/7/23ساعت  1:55 صبح  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 

میگن خوب نیست از خدا درخواست مرگ کنی! اصلا این کارو نمی کنم چون هنوز حتی از اون دنیا رفتنم می ترسم! خب ترسم داره از کجا معلوم بهشت یا...؟! این چند وقت خیلی داره سخت می گذره بهم با وجود اینکه اتفاق میمون و مبارکی در زندگیم افتاده و اتفاق مبارک تری در راه است! دلم خیلی گرفته این بلا تکلیفی و انتظار و غم جدا شدن از کسی که با تمام وجود دوستش داری هم بد دردیه!

 کسی هست که برام دعا کنه!؟


نوشته شده در  پنج شنبه 88/7/23ساعت  1:41 صبح  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 

وقتی بچه تر بودیم همیشه مامان دعوامون می کرد که چرا در یخچال رو اینقدر باز نگه می دارید؟ اما اون موقع ها یخچالمون جیغش در نمی اومد هر چقدر باز نگهش می داشتیم دور از چشم مامان!

اما حالا صدا جیغ یخچال که در بیاد صدا جیغ مامانم هم در میاد! پس دیگه دور از چشمش هم نمی تونیم در یخچال رو باز نگه داریم و کلی تماشا کنیم و فکر کنیم که تازه چی می خواهیم بخوریم!

چیزی که به ذهنم رسید با توجه به روایت هایی که قبلا خوندم و دیدم اینه که ما که اصطلاحا صدامون می زنند مومن! خدا خیلی دوستمون داره و گاهی اوقات و قتی داریم از مسیر منحرف می شویم صدا جیغ روح پاکمون رو در میاره و یک نشونه ای دردی بلایی چیزی که همون جیغه هست رو برامون نازل می کنه تا حواسمون باشه چی کار داریم می کنیم!

این طور نیست؟!


نوشته شده در  یکشنبه 88/7/19ساعت  2:32 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

وقتی یک نفر که خیلی هم دوستش دارید چند روزی ازش بی خبر باشید بعد هم فقط متوجه بشوید سرش خیلی شلوغه و نیاز به دعا دارد چه کار می کنید؟

خوب معلومه دیگه!! من براش دعا می کنم اما شما هم یادتون نره دعا کنید ممنون.


نوشته شده در  سه شنبه 88/7/14ساعت  4:56 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 

تردید و دو دلی بد ترین وضعیت ممکن برا یه آدمه! اگه نتونی مقاومت کنی بی شک از پا در می آی! کاش جدی جدی دو تا دل داشتیم! نه؟ خیلی خوب می شد ها!


نوشته شده در  یکشنبه 88/7/12ساعت  3:13 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

 

«قل اللهم ملک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شئ ء قدیر».

بگو ای پیمبر! بار خدایا ای پادشاه ملک هستی! تو هر که را خواهی ملک و سلطنت بخشی و از هرکه خواهی بگیری و به هرکه خواهی عزت و اقتدار بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی. هر خیر و نیکویی به دست توست و تنها تو بر هر چیز توانایی.
                                                             
(آل عمران،26)
وقتی خدا یک دفعه با دادن چندتا از خواسته هاتون غافل گیرتون میکنه و خیلی ذوق زده و خوشحالید می دونید چه طور باید شکر چنین خدایی رو به جا آورد که نسبت به تک تک بنده هاش عاشق ترینه؟!
                     خدایا دوستت دارم!   


نوشته شده در  چهارشنبه 88/7/8ساعت  1:3 عصر  توسط طیبه 
  نظرات دیگران()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
انتقال وبلاگ
[عناوین آرشیوشده]