خارج می زنی ، اول سازت را کوک کن بعد بنواز .
ای خدا ما رو از شر آدمهای بداخلاق مصون بدار
خیلی خیلی آمین .
چه وابستگی بدی است
وابستگی اعضاء بدن به هم ...
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین
این روزها از ته قلبم برای برخی نداشتن هایم تو را شکر می کنم
اینقدر محبت در ظرفم ریختی ، که بعضی وقتها لبریز می شوم
و بالاتر از آن توفیق باریدن بر همه را دادی بی هیچ چشمداشتی
حالا که از بالای این کوه ، مسیر آمدنم را در پایین نگاه می کنم
می بینم بعضی وقتها با بادهای سهمگین مرا از بعضی جاها راندی
که سرابی بیش نبودند و گرنه دانه دانه گوهر هایت به هدر می رفت
و خوشحالم که اینگونه مرا پسندیدی
احساس غرور می کنم
شکر
Tides that I tried to swim against
Have brought me down upon my knees
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
آخه تو حیفی ، چرا به اینجا رسیدی ؟!
هر وقت خواستم حرفی بزنم ، طفره رفتی !
باشه ...
اینجا دیگه تویی که باید به حرف من گوش کنی ،
تو از بهترین هایی ، محال رهات کنم .
این حرف من نیست ، خدایی که دوستش داری میگه .
تو از برگزیده هایی چرا باور نمی کنی ؟!
در بین مکاتب و ایسم ها
برایم از همه مزخرف تر ، نهیلیسم بود
فکر می کنم بهش مبتلا شدم !
یا دافع البلایا
علم بی عمل ، ملال می آورد
و وقتی حجمش زیاد شود ، عین بار سنگین بر روی چهار پا
باعث سقط شدن حیوان بیچاره می شود
آهسته می گویم : بارم سنگین است !
ای کاش اینقدر ریزبین نبودم
تا دروغ ها ، حقه ها ، بزدلی ها را پشت صورتک ها نمی فهمیدم
تا دل های ساده و با محبت و مهربان و دستهای پینه بسته را
که قربانی دروغ ها و حقه های دیگران می شوند را نمی دیدم
ای کاش اول زندگی ، خدا برای ما یک واحد فلسفه زندگی می گذاشت
تا حداقل حساب آدمها روشن بود و پشت نقابها و لقب ها پنهان نمی شدند
یا رومی رومی یا زنگی زنگی ...
حالم بهم می خورد از آدمهای دروغگو و ترسو و ریاکار
زندگی هر روز برایم سخت تر می شود در کنار این آدمها
انگار راه نفسم را می بندند ...