نفهمیدن بعضی ها یک طرف ،
و اینکه فکر می کنند دیگران هم نمی فهمند ، یک طرف ...
من بازیچه هیچ زرق و برق و کلمات دروغینی نمی شوم ،
فقیر ترین بنده اویم و لا غیر .
تو لایق همین بودی ،
تشنه نام و نان ...
اوج پرواز تو همین قدر بود ، آنهم برای شکار !
خدا هم مبتلایت کرد به آنچه به دنبالش بودی ،
پس قصه نگو ، آسوده باش .
چه خاطره ایی ! پشت دروازه قدیمی شهر و اذن دخول ، پیاده ... امتحان در حرم
راستی چرا تعبیر نشد . شد ؟!
امروز بپای مقایسه انتخابها که رسید ، سکوت کرد
14 سال نقض عهد کردی ...
دربند در حال یه سری تغییرات اساسی هستم
تغییراتی در شیوه برخورد با دیگران و غربال دوستان
هر چند عجیب و ناباورانه است برای دیگران .
به تو هم توصیه می کنم ، شدیداً ...
تصمیم گرفته ام امسال به دیدن شهدا نروم ...
بعضی افراد تا نسوزند ، داغی آتش را باور نمی کنند ،
فقط باید نگاهشان کرد و گاهی هم لبخند زد .
گفتم حالا که همه رفتن ، چند روز برای امتحان بخونم
خدایا شوخیت گرفته ؟!
مجبور شدم به اندازه یه خونه تکونی کار کنم ،
آشپزی ، مهمون ، کار نیمه کاره پروژه و همکلاسی های تنبل و بداخلاق و ...
خدایا ... یه جواب تازه بده ...
حتی خواب های کوتاهم را رها نمی کنی ، چرا ؟!
خسته ام ...
دلم یه خواب عمیق می خواد ، یک کما ...
می خوام چند روز به هیچ چیز فکر نکنم
احساس می کنم سیم هام داغ کرده
چقدر بیچاره اند کسانی که اراده خودشون رو باور ندارن
چه زندگی زشتی !
به هر چیزی چنگ میزنن تا سستی هاشون رو توجیه کنن !