اینقدر دلم میخواد به بعضی ها بگم خفه شو
حیف زبونم نمی چرخه برا این جور حرفا
فکر میکنن همه مثل خودشون احمق هستن ، تازه ادای عرفا رو هم در میارن ...
قبل و بعد سال تحویل جاریست بی بهانه و با بهانه
چه سالی شود امسال !
یا مقلب القلوب و الاحوال ،
هیچ جمله ایی و کلمه ایی شرح حال نمی کند ...
می گوید : در تعجبم از تلاش بی وقفه ات در دنیا با اینکه او را دوست نداری !
نکته همینجاست می خواهم آنقدر کار کنم که با دنیا نباشم .
« بدتر از اشتباه ، توجیه آن است »
خدایا منو با آدمهای ضعیف همراه نکن ،
هدفهای بزرگم نیاز به همراهان با ایمان و محکم داره .
من خودم را به تو سپرده ام
تو مرا به که می سپاری ؟
الهی من لی غیرک ...
چند سال است که شعر گفتن را کنار گذاشته ام
اما نمی دانم چرا او رهایم نمی کند !
امروزر پشت پنجره باران خورده ماشین در مسیر جاده ، ابیات ردیف می شدند
و من بی اختیار به زمزمه های بی صدا گوش می دادم
انگار که این من نبودم ...
می گویند : از دل برود هرآنکه از دیده برفت ،
اما تو قبل از اینکه از دیده بروی از دل رفتی ، با پاهای خودت !
خدایا حال که تقدیر به سوختن است
بگذار تا روشن کنم خانه های تاریک را
دلم خوش است به ساختن و آبادی ویرانه ها
امروز دعاها را مستجاب می کنی ؟!
دستهایم را بگیر ، تا بگیرم دستهای درماندگان را ...
مادر بزرگم امروز می خوند :
گر جهنم می روی ، مردانه رو !