- کسانى با رأى ملت سر کار نیایند که در مقابل دشمنان بخواهند دست تسلیم بالا ببرند و آبروى ملت ایران را ببرند.
- کسانى سر کار نیایند که بخواهند با تملقگوئى به غرب، به دولتهاى غربى، به دولتهاى زورگو و مستکبر، به خیال خودشان بخواهند براى خودشان موقعیتى در سطح بینالمللى دست و پا کنند. اینها براى ملت ایران ارزشى ندارد.
- کسانى سر کار نیایند که دشمنان ملت ایران طمع بورزند که به وسیلهى آنها بتوانند صفوف ملت را از هم جدا کنند، مردم را از دینشان، از اصولشان، از ارزشهاى انقلابىشان دور کنند.
***ملت باید آگاه باشد.
*** اگر کسانى بر سر کار بیایند که در مراکز گوناگون سیاسى یا اقتصادى به جاى اینکه به فکر ادامهى راه امام و ارزشها و اصول ترسیم شدهى به وسیلهى امام باشند، به فکر به دست آوردن دل فلان قدرت غربى و فلان مستکبر بینالمللى باشند، براى ملت ایران مصیبت خواهد بود. این آگاهى براى ملت لازم است.
مقام عظمای ولایت
َبلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى
فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
خوشا آنانکه الله یارشان بی. . .
چشمهای پاک چقدر کمیابند ؟
جلو آفتاب قرمز شده بود . یه پسر بچه تپل شاید 10 - 11 ساله .
نگاه به بساطش کردم چند تا کنده کاری های چوبی جلوش بود . یه یا علی برداشتم .
گفتم : اینار رو خودت درست کردی ؟ گفت : آره .
بهش گفتم : چرا پشت دیوار ایستادی ؟ اینطوری که کسی نمی بیندت .
گفت : آخه نمی خوام جلو راه مردم رو بگیرم . شاید خجالت می کشید . نمیدونم .
اما من بیشتر از اون شرمنده شدم . چقدر ما اسراف می کنیم !
حتما به خونوادش کمک میکنه . چقدر آدمها هستن که بیکار می گردن و این بچه ...
ای کاش ما مردانگی و غیرت رو از تو یاد می گرفتیم .
دنبال یه پارتی خوب می گشتم یکی که حرفش برو باشه،
جاهای درست درمون آشنا داشته باشه،
یکی که بتونه مشکلمو ، مشکلاتمو حل کنه،
تو این افکار بودم که رسیدم به این نشونی:
"و حکومت آسمانها و زمین، از آن خداست؛
و خدا بر همه چیز تواناست."
و دوباره و چند باره به این نتیجه رسیدم که:
"لا اله الا الله"
به هیچکی غیر او نباید تکیه کرد.
چند روز پیش وقتی خاری به چشمم رفت و باعث شد
تا خواب وآرام از چشام گرفته شه ،تازه فهمیدم چرا
آمریکائیها یک لحظه دست از دشمنی با ما برنمی دارن;
اونا قبلا گفته بودن که ولایت فقیه مث خاری تو چشمشونه….
می گفت : اگر تلاش کنی شاید بتونی عطرش رو از نسیم استشمام کنی !
و اگه پیشتر بری بتونی درکش کنی ؛
و اگه جلوتر بری صداش رو بشنوی ؛
و بعد از چندین اگر دیگه اونو ببینی !
گفتم : اینطوری شاید عمرم قد نده !
گفت : همه اینها تو چند لحظه هم ممکن می شه !
ای کاش که می ریخت شبی سبز خدا
یک جرعه ز اخلاص به کام دل ما
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
اینقدر هست که گه گه قدحی می نوشم
یا لطیف
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و ندرین کار دل خویش به دریا فکنم