چند سال است که شعر گفتن را کنار گذاشته ام اما نمی دانم چرا او رهایم نمی کند ! امروزر پشت پنجره باران خورده ماشین در مسیر جاده ، ابیات ردیف می شدند و من بی اختیار به زمزمه های بی صدا گوش می دادم انگار که این من نبودم ...
نوشته شده در پنج شنبه 88/12/20ساعت 10:57 عصر  توسط نای نی
نظرات دیگران()