چقدر ارزان دین فروشی می کنند ؟
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جویی نفروشم .
اینجا قحط سالی عشق است و بازاری که در بورس نیست ، بازار اشاره های توست . هر روز یه جبهه هوای فرتوت حجم تنفس ما را به سیخ می زند .
خط کشی برداشتم تا میزان ارادتم را به تو بسنجم . چند میلیمتر بلندتر شده ؟! این چشمها امان نمیدهد . عددها خوانا نیست !
یادش بخیر اولین دیدار ، تو شدی نقطه شروع این عاشقی . از اون روز دیگه تو خواب و بیداری دستم رو گرفتی ، وقتی اولین بار این آیه رو خوندم که اگه خدا بخواد ، میشه حتی اگه همه مخالف باشن ، و اگه همه بخوان و خدا نخواد نمیشه ، نمیدونستم یعنی چه و چرا ؟ هنوز هم علتش رو نمیدونم . اما دیدم بارها و بارها !
چند وقت بود دیگه خوابت رو نمیدیدم . دلم برا نمازهایی که ... پشت سرت میخوندم تنگ شده ؛ حتما ً بار گناهام خیلی سنگین شده ، ترسیدم دیدنت رو بخوام ، مطمئن بودم که لیاقت دیدنت رو ندارم پس چرا تلاش میکردم . اما امروز بخاطر بقیه گفتم شاید بشه .
و شد ...
شرمنده ام ،
شرمنده ... چی بگم ؟!
یارم چو قدح بدست گیرد / بازار بتان شکست گیرد /
هر کس که بدید چشم او گفت / کو محتسبی که مست گیرد /
من دلم کربلا می خواد ...